به گزارش شهرآرانیوز، چندی پیش اسدالله حبیب، نویسنده، شاعر، استاد برجسته ادبیات فارسی دانشگاه کابل و بیدل شناس شهیر در سن هشتاد و یک سالگی در شهر هامبورگ آلمان درگذشت. او اوایل سال ۱۹۴۱ ( ۱۳۱۹) در مَیمُنه یا شادی آباد شهر و مرکز ولایت فاریاب در شمال غربی افغانستان متولد شد و سال ها در آلمان سکونت داشت. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهر میمنه گذراند و لیسانس ادبیات فارسی را از دانشگاه کابل و دکتری خود را با رساله بیدل شناسی از دانشگاه مسکو گرفت.او چند کتاب در زمینه تاریخ ادبیات و بیدل شناسی از جمله «واژه نامه شعر بیدل»، «سایه، صدا، جلوه های هنری شعر»، «بیدل شاعر زمانه ها»، «ادبیات دری در نیمه اول سده بیستم»، «ویژگی های داستانی شاهنامه»، «دستور زبان دری»، «دیدار با سپیده» و صدها مقاله از جمله «عبدالقادر بیدل در قلمرو تئوری ادبیات» و «نقد ادبی، تذکره و تذکره نویسان زبان فارسی»، «بیدل شناسی در اتحاد شوروی»، «زیست نامه بیدل از لابه لای چهار عنصر»، «درباره نکات و اشارات و حکایات بیدل»، «بیدلی که من می شناسم»، «تجلی شاعرانه اساطیر» و روایات تاریخی در قصاید ناصرخسرو»، «مولانا جلال الدین محمد و واژه خاموش» و «درباره معنای چند بیت ابوالمعانی بیدل» به رشته تحریر درآورد.
به مناسبت درگذشت این استاد مطرح ادبیات فارسی تعدادی از استادان و هم وطنان او از جمله محمدکاظم کاظمی و ابوطالب مظفری و شمس الحق آریان فر به یاد او جمع شدند و کارنامه پربار او را مرور کردند. این جلسه با همت دکتر محمدجعفر یاحقی در دانشگاه فردوسی برگزار شد.
مراقبت از زبان فارسی رسالت ماست
دکتر محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی و مصحح، صحبت هایش را با یکی از مشخصه های کاری مهم دکتر اسدا... حبیب، یعنی بیدل شناسی آن شروع کرد و پس از آن گفت: شخصیت استاد حبیب را در کارهای مختلف ایشان و در چند وجهی بودنشان می بینم. چه کارهای پژوهشی ایشان درباره زبان فارسی، تاریخ ادبیات دری، دستور زبان فارسی که در افغانستان نوشته اند و چه رمان هایی که ایشان نوشته اند. کسانی که در پژوهش های فرهنگی و ادبی دستی دارند، شعر و نثرشان غنی تر و سرشارتر است و قطعا نوشته های کسانی مانند دکتر حبیب یا شعرهای امثال آقای محمدکاظم کاظمی به دلیل پشتوانه ویژه ای که در ادب فارسی دارد طبیعتا استحکام بیشتری پیدا می کند و احترام بیشتری خواهد داشت.
یاحقی همچنین به کتابی منتشر نشده از زنده یاد حبیب اشاره کرد: چند وقت پیش کتابی از دکتر حبیب برای من فرستادند که بسیار کتاب مهمی است و هنوز منتشر نشده است و امیدوارم بشود با ورثه ایشان درباره انتشار آن به نتیجه رسید. اثری است درباره کتاب شناسی تطبیقی موسیقی هند و خراسان. بسیار موضوع تخصصی و ویژه ای است و حدود 980 صفحه است. از قدیم ترین روزگاران، از زبان سانسکریت تا روزگار معاصر تمام پیوندهای موسیقایی هند و خراسان بزرگ منابعش را پیدا کرده و به صورت تطبیقی کنار هم گذاشته اند که به نظرم بسیار کتاب شناسی عمیقی است و من سر تعظیم فرود آوردم برای این کتاب. این کتاب جایش در افق پژوهش های ایران و هند و افغانستان خالی است.
این استاد ادبیات فارسی در بخش پایانی صحبت هایش از اهمیت شناخت فضای فرهنگی افغانستان و سپس انتشار آثار آن دیار در ایران گفت: مشکلی که در ایران داریم این است که با فضای فرهنگی افغانستان آشنا نیستیم. بارها گفته ام که دوستان افغانستانی بیشتر ما را می شناسند تا ما آن ها را و این یک خطای فرهنگی است که ما داریم مرتکب می شویم. حالا که این قدر ارتباطات بیشتر شده است امیدوارم بتوانیم خیلی از آثار خوب آن ها را در ایران هم چاپ و منتشر کنیم. بعضی از این کتاب ها واژه های خوبی را، واژه های اصیل خراسانی را که در ایران فراموش شده و در متون افغانستان هنوز هست در خودش دارد. خوب است که در پیوست هر کدام از کتاب ها این واژه های ویژه را به صورت فرهنگ واره ویژه آن کتاب منتشر کنند که بعد کم کم وارد زبان فارسی شود و این زبان را غنی کند. همان طور که از ایران ممکن است بسیاری از واژه ها برای دانشمندان افغانستان مؤثر باشد و آن ها هم بتوانند تبادل نظر کنند. اگر این کار انجام شود زبان فارسی از اینکه هست غنی تر می شود و یکی از رسالت های ما این است که از زبان فارسی که امروز در خطر است مراقبت کنیم.
دانایی بود که گرفتار ظلم زمانه شد
شمس الحق آریان فر، از هم وطنان و شاگردان اسدا... حبیب در یادکرد از استادش خاطره ای را مرور کرد: یک سال بعد از اینکه ما به دانشگاه رفتیم، استاد اسدا... حبیب از مسکو با دکترا آمد. حدود 33 سال داشت و سال 1353 بود. در میان استادانی که داشتیم کمتر کسی بود که از خارج از افغانستان مانند دانشگاه مسکو یا دانشگاه تهران دکترا گرفته باشد. به همین دلیل یکی از استادان برجسته بود. از این جهت درسش هم متفاوت بود با دیگر استادان. اصول و روش خاصی داشت که شاگردان با علاقه مندی می آمدند. یکی از هم درس های ما بود که از بیشتر کلاس ها پاگریز بود و می رفت، یک روز همان بچه پاگریز را دیدم که زودتر آمده، علتش را که پرسیدم گفت: درس استاد حبیب است و بسیار قشنگ صحبت می کند و باید بیایم. می توانست این طور دانشجو را با بیان و دانسته های خوبش جذب کند.او به وجه برجسته و تخصصی نیز اشاره کرد و گفت: استاد حبیب بیدل شناسی را برای اولین بار در افغانستان به عنوان یک مضمون آکادمیک آورد. البته درباره بیدل از 60، 70 سال قبل هم برنامه هایی بود یا بیدل شناسانی داشتیم که علمای زمان بودند؛ اما کار استاد حبیب متفاوت بود. ایشان دکترایش را هم در رابطه با بیدل گرفته بود و براین اساس حرف های نویی داشت و 10، 15 اثر درباره بیدل نوشت.
آریان فر از جبر زمانه و ظلمی که در حق استادش و ادبیات فارسی و فرهنگ و ادبیات افغانستان شده بود نیز به تلخی یاد کرد: یک محدودیت هم داشت که زمان در حقش ظلم کرد. استاد اسدا... حبیب وقتی به کابل آمد تازه ابتدای جمهوریت بود و جمهوریت هم از شوروی حمایت می شد؛ چون جریان چپ در جمهوریت مسلط بود. بر همین اساس به دانشگاه راه پیدا کرد؛ چون در مسکو درس می خواند. اما همین باعث شد که مجبور شود در قالب همین نظام کار کند. گویا باید در تولیداتش به رئالیسم اجتماعی و نبرد طبقاتی بپردازد و این محدودیت زمان بود. به خصوص بعد که جمهوریت سقوط کرد و کمونیست ها قدرت را گرفتند بیشتر فشار سرش آوردند و سیستم او آدمی را که می توانست زیاد بیافریند و زیاد تحقیق کند ناگزیر ساخت در عرصه محدودی که انقلابی ها می خواستند کار کند. دروازه ها بسته بود. نمی فهمیدیم که در دنیا چه می گذرد، کسی هم که تولید می کرد باید در رابطه با نظام و دستاوردهای سوسیالیسم، انقلاب اکتبر و مانند این ها می بود. اسدا... حبیب در آنجا در یک ناگزیری و اجبار ماند. با رفتن کمونیست ها از افغانستان خارج شد. فریفته صلابت و دانایی اش می شدید، می توانست آثار بیشتری خلق کند؛ اما گرفتار ظلم زمانه شد.
«واژه نامه شعر بیدل» یک اثر کم نظیر
سخنران دیگر این مراسم محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانستانی ساکن در مشهد بود که گفت: شخصیت ادبی اسدا... حبیب را در چند وجه می توان بررسی کرد؛ یکی در وجه ادبیات داستانی و داستان نویسی، دیگری در وجه شاعری که شعر هم می گفت، یکی دیگر در وجه دانشگاهی و مدیریت دانشگاه چون سال ها رئیس و استاد دانشگاه بود و یکی دیگر در وجه پژوهش هایی که انجام داده که بیشتر درباره بیدل است.
او از همین جا به بیدل شناسی اسدا... حبیب پل زد و ادامه داد: بیدل شناسی در افغانستان بسیار سابقه دارد منتها اغلب این بیدل شناسی ها مبتنی بر روش کلاسیک و سنتی بوده است و کمتر به شکل تحقیقات آکادمیک انجام شده است. دو خصوصیت در این ها هست، یکی اینکه مبتنی بر نگرش های کلاسیک است و دوم اینکه بیشتر به درون مایه شعر بیدل آن هم از منظر عرفان می پردازند و توضیحاتی درباره ساختار و فرم شعر بیدل که امروز می تواند برای ما بسیار کارآمد باشد نمی دهند. ولی از بین همه، کسی که هم تحصیلاتش در دانشگاه در زمینه بیدل بوده و پایان نامه دکترایش بیدل و چهار عنصر بوده و هم آثاری در زمینه بیدل منتشر کرده است؛ اسدا... حبیب بود که او را به یک شخصیت منحصربه فرد در نسل خودش تبدیل کرده است.کاظمی در ادامه صحبتش روی یکی از آثار حبیب تمرکز کرد: از بین آثار اسدا... حبیب می خواهم روی کتاب بسیار مهم «واژه نامه شعر بیدل» ایشان تمرکز کنم. شناخت زبان فارسی افغانستان و پیوند این زبان با متون کهن یک موضوع جالب و در خور تحقیق است که در ایران کمتر به آن پرداخته شده است.
خیلی وقت ها فکر می کنیم شعر او آن قدر با فارسی افغانستان پیوند ندارد و احیانا از لحاظ زبانی مشکل و مسئله زیادی با شعر بیدل نداریم، اما در مجموع اگر زبان فارسی را به دو حوزه شرقی و غربی تقسیم کنیم، حوزه شرقی افغانستان و هندوستان بوده و زبان بیدل متعلق به زبان فارسی حوزه شرقی است. به همین لحاظ کسانی که در حوزه افغانستان زندگی یا کار و تحقیق می کنند، خیلی مواقع نکات و ظرایفی را در شعر بیدل متوجه می شوند که برای مردم ایران شاید ملموس نباشد. مثلا کلمه «تمکین». در ایران «تمکین» به معنای اطاعت است. ولی در حوزه شرقی بیشتر به معنی سنگینی و وقار و متانت است. در شعر بیدل هر جا کلمه «تمکین» آمده به معنی آرامش و وقار است. به همین دلیل نظام واژگانی بیدل بسیار ضرورت دارد و این است که «واژه نامه شعر بیدل» استاد حبیب را به یک اثر بسیار ارزشمند تبدیل می کند. حتی با کمک این کتاب واژگان می توانیم وارد حوزه نسخه شناسی هم بشویم.او ادامه داد: این کتاب بار اول در آلمان چاپ شده بود و بعدا با کوشش دکتر سیدمهدی طباطبایی در انتشارات سوره مهر چاپ شد. و از معدود کتاب های ادبای افغانستان است که در ایران هم چاپ شده است که از نسخه چاپ شده در آلمان پاکیزه تر و بهتر است.
ایدئولوژی زدگی را می توان بخشید، ولی نمی توان توجیه کرد
ابوطالب مظفری، شاعر و پژوهشگر افغانستانی، دیگر سخنران این نشست علاوه بر مرور کوتاهی بر کارنامه داستان نویسی و مرحوم حبیب در حوزه شعر و داستان، ایدئولوژی زدگی را یکی از نقاط ضعف کارهای حبیب بیان کرد و گفت: «از دکتر یاحقی تشکر می کنم؛ چرا که در این سال هایی که فرهنگیان ما در جای جای این کشور و جهان به صورت غریبانه ای از دنیا می روند جایی نیست که یاد و خاطره آن ها را زنده نگه داشت؛ نه در وطنشان و نه در جای دیگری. تنها جاهایی که از آن ها یاد می شود همین کتابخانه و همین انجمن است. من باید یک مقدمه موجز بگویم چون مربوط به خاطره ای از استاد حبیب ا... اسد می شود. سه عامل گاهی به جسارت ورزی در آدم ها منجر می شود. اولی جوانی است، دیگر ناشناختگی و دیگری ایدئولوژی زدگی. حدود ۲۵سال پیش وقتی نشریه «در دری» را در مشهد منتشر می کردیم من یکی از رمان های مرحوم حبیب را نقد کردم. آن زمان هم جوان بودم که جوانی با خودش جسارت می آورد و هم حبیب را از نزدیک نمی شناختم و همین ناشناختگی به آدم جرئت می دهد. وقتی شما با یکی از نزدیک آشنا هستید به هرحال ملاحظه اش را می کنید. نکته آخر هم ایدئولوژی زدگی بود. ما آن زمان در جبهه ای قرار داشتیم که دکتر حبیب در جبهه مخالفش بود. یعنی ایشان در شمار شاعران چپ اندیش بود و ما به اصطلاح در جبهه راست اندیش. فکر می کردیم داریم با یک مخالف حرف می زنیم در نتیجه می شود فرد مخالف را کوبید. به این سه دلیل من این داستان را نقد کرده بودم. سال ها بعد آشنایی من با دکتر بیشتر شد و ایشان را در مشهد دیدم. گفتم استاد ببخشید یک زمانی جسارتی کردیم و نقدی نوشتیم و تعابیری به کار بردیم که جسارت آمیز هم بود. ایشان گفت من از این بابت خیلی از شما تشکر می کنم که داستان ازیاد رفته ما را به یاد آوردید. البته این لطف ایشان بود ولی چیزی از اصل موضوع کم نمی کند.»
وی در ادامه افزود: «از دکتر حبیب هم شعر داریم و هم داستان. و در هر دو حوزه کار را شروع کردند. در حوزه شعر ابتدا در همان دهه چهل تا اوایل پنجاه با چهارپاره شروع کردند. قالب رایجی که شاعران رمانتیک ایرانی با آن شعر می گفتند. مثل فریدون توللی و نادر نادرپور. اما چهارپاره هایشان رمانتیک و عاشقانه نیست، بلکه معمولا به مسائل اجتماعی می پرداخت و دیدی طبقاتی داشت. او در داستان هم همین کار را می کند. پس ادبیات روستایی ما هم توسط دکتر حبیب و چند نفر دیگر از هم روزگارانش رایج شد. اما این طیف از نویسندگان ناگزیر در آن روزها گرایش چپ داشتند. این نگرش در کار ایشان بسیار غلبه دارد هرچند یکی از دوستان تعبیر بسیار محترمانه «ناگزیری» را به کار برد. تا این جای کار هم به نظرم این جماعت مورد طعن نیستند، اما کار جایی مشکل می شود که بعد از اینکه حزب خلق افغانستان روی کار آمد و آن اتفاقات افتاد همچنان طرف دار حزب بودند. ممکن است بتوان این رویه را بخشید ولی نمی توان توجیه کرد.»